از او خواستم خودش را معرفی کند.من یک جنین 30هفتهای هست از وضع زندگی و کیفیت آن پرسیدم.اوضاع، عالی است.شکرهمهچیزفراهم است. از هر
خلاصهی اصل داستان تخیلی بدین قرار است که گفتهاند: در زمان فرمانروایی «کلودیوس دوم» در روم و در سدهی سوم میلادی، به نظامیگری توجه بسیاری میشد و فرمانروا به خاطر استثمار کامل سربازان، از ازدواج آنها ممانعت مینمود. اما کشیشی به نام
روزها گذشت و گنجشک با خدا هیچ نگفت، فرشتگان سراغش را از خدا گرفتند و خدا هر بار به فرشتگان این گونه میگفت: میآید
روزی جوان ثروتمندی نزد استادی رفت و گفت: عشق را چگونه بیابم تا زندگانی نیکویی داشته باشم؟ |
ABOUT
MENU
Home
|