سفارش تبلیغ
صبا ویژن

حیات قرانی

 

 اینجا یک نکته تاریخى هست و آن این است: عده اى از مستشرقین و بیشتر، از مستشرقین یهودى شروع شده است، شاید اول کسى که این حرف را گفته گلدزیهر بوده و بعد نولدکه و امثال او گفته اند که پیغمبر العیاذبالله در مکه یک شخصیت داشت و در مدینه یک شخصیت دیگر شد و بکلى روش خودش را عوض کرد. در مکه در چهره مسیح278اینجا یک نکته تاریخى هست و آن این است: عده اى از مستشرقین و بیشتر، از مستشرقین یهودى شروع شده است، شاید اول کسى که این حرف را گفته گلدزیهر بوده و بعد نولدکه و امثال او گفته اند که پیغمبر العیاذبالله در مکه یک شخصیت داشت و در مدینه یک شخصیت دیگر شد و بکلى روش خودش را عوض کرد. در مکه در چهره مسیح بود و مانند مسیح فقط دعوت مى کرد، حرف محبت آمیز مى زد (و ناچار باید بگویند مانند مسیح مى گفت اگر به طرف راست صورتت سیلى زدند طرف چپ آن را بیاور، کار خدا را به خدا واگذار و کار قیصر را به قیصر)، راهش همانند راه مسیح بود و لهذا در مکه مى بینید که پیغمبر اجازه جنگیدن و جهاد نداد، اصحابش را اینهمه معذب مى کردند و هیچ اجازه نمى داد که دفاع کنند، به اصحابش اجازه داد هجرت کنند و به حبشه بروند. به مدینه که مى آید یک گردش صد و هشتاد درجه اى مى کند، به شکل یک امپراطور و یک فرد مقتدر درمى آید، فرمان جهاد مى دهد، دیگر آن روش گذشته خودش را بکلى کنار مى گذارد. این یک دروغ محض است و اگر یک وقتى مقتضى باشد ادله دروغ بودنش را از هر جهت مى گویم که پیغمبر اکرم نه در مکه مسیح محض بود، مسیحى که آنها مى شناسند، و نه در مدینه روشش روش امپراطور بود آن طور که آنها تصور کرده اند. روش عینا یک روش است ولى شک ندارد که پیغمبر چنین عمل کرد، باید هم عمل کند. سیزده سال دعوت کرد، بعد از سیزده سال اجازه [دفاع داد] گفت: «اذن للذین یقاتلون بانهم ظلموا» (آنهم تا از ناحیه دشمن شروع نشد اجازه دفاع نداد. اگر پیغمبر از روز اول شروع [ به جهاد ] مى کرد، آن وقت شما بیشتر اعتراض مى کردید که آخر یک مدتى مردم را دعوت کن، اگر زیر بار نرفتند و تکبر و عناد ورزیدند آن وقت [جهاد کن] نه از روز اول. در مدینه هم پیغمبر همان چهره یک انسان کامل و جامع [را داشت] یعنى قرآن، هم تکیه دارد روى کتاب و دعوت، و هم روى عدالت، و هم [ مى گوید] در آنجا که کتاب و دعوت، عدالت را برقرار نمى کند باید دست به شمشیر برد «و انزلنا الحدید فیه باس شدید و منافع للناس )) حال یکى از آن ادله را عرض مى کنم.

اگر کسى در آیات مکى دقت کند (اینها اعجاز قرآن است که قرآن چگونه همیشه پیشاپیش طورى حرف مى زند که جواب این حرفها داده شود) مى فهمد که یک آینده دست به سوى قدرت و شمشیر بردن وجود دارد، یعنى این طور نیست که پیغمبر در مکه یک راه را مى رفت، بعد به مدینه آمد راهش را عوض کرد، نشان مى دهد همان راهى را که در مدینه رفت در مکه بیان مى کند. یکى همین جاست. در مکه مى گوید: «سنسمه على الخرطوم» اینها چاره اى ندارند جز اینکه باید این دماغهاى مانند خرطوم اینها به خاک مالیده شود. در سوره طور هم که آن نیز مکى است آیاتى است که چنین اشاراتى در آن هست. از همه صریحتر سوره مبارکه والعادیات است، آن خیلى عجیب است. سوره والعادیات از سوره هاى کوچک مکى است و آهنگ مکى هم دارد، چون سوره هاى مکى همه با آیات کوتاه و حماسى است. مسلم در همان زمان که این سوره در مکه نازل شده بسیارى از مسلمین بوده اند که مى دانسته اند رو به چه جهتى دارند مى رون شاید از کفار قریش هم فهمیدند. قرآن مى گوید: «و العادیات ضبحا، فالموریات قدحا، فالمغیرات صبحا، فاثرن به نقعا، فوسطن به جمعا، ان الانسان لربه لکنود، و إنه على ذلک لشهید، و إنه لحب الخیر لشدید، افلا یعلم اذا بعثر ما فى القبور، و حصل ما فى الصدور، إن ربهم بهم یومئذ لخبیر.»[1][2]




[1][2] . آشنایى باقرآن ج8(تفسیرسوره هاى طلاق،تحریم،ملک وقلم)، ص276-278


+نوشته شده در پنج شنبه 88/7/16ساعت 6:28 عصرتوسط | نظرات ( ) |