سفارش تبلیغ
صبا ویژن

حیات قرانی

...سپس دعائی خواند و پایش را به گاو زد و ندائی داد، ناگهان گاو برخاست و ایستاد! زن که این وضع را دید فریاد زد: بخدا قسم این شخص...

مفضل بن عمر گفت: من با امام صادق علیه السّلام در سرزمین منی ( در مکه) راه می رفتیم. به زنی برخورد کردیم که کنار گاو مرده ای نشسته و دختر کوچکی همراه او بود و هر دو گریه می کردند. امام صادق علیه السّلام به او فرمود: چرا گریه میکنی؟ گفت: من و بچه هایم از شیر این گاو زندگی می گذراندیم و این گاو مرده و من متحیر مانده ام! حضرت فرمود: آیا دوست داری خدا این گاو را برای تو زنده کند؟ زن گفت: من مصیبت زده ام و تو مرا مسخره می کنی؟ فرمود: هرگز تو را مسخره نمی کنم. سپس دعائی خواند و پایش را به گاو زد و ندائی داد، ناگهان گاو برخاست و ایستاد! زن که این وضع را دید فریاد زد: بخدا قسم این شخص عیسی بن مریم است! امام صادق فوراً وارد جمعیت شد تا زن او را نشناسد.


+نوشته شده در چهارشنبه 88/8/20ساعت 12:27 عصرتوسط | نظرات ( ) |